برای پاسخ به این سوال، مقاله ای توسط نیکلاس و همکاران. (2024) یک بررسی تجربی نماینده ملی انجام داد. در این نظرسنجی از مجموعهای از تصاویر مربوط به تصمیمات مراقبتی بزرگسالان مبتلا به زوال عقل بستری در بیمارستان استفاده شد. این طرحها در سه بعد (1) اختلال شناختی، (ب) جنسیت، و (iii) ویژگیهای برنامهریزی مراقبت از قبل به صورت متقاطع تصادفی شدند. بر اساس این رویکرد، نویسندگان 3 یافته اصلی داشتند:
اول، پاسخ دهندگان به احتمال بسیار کمتری برای بیماران مبتلا به زوال عقل، به ویژه پس از مواجهه شخصی، درمان های پایداری را توصیه می کردند. دوم، پاسخدهندگان به احتمال زیاد ترجیحات بیمار را برای درمان طولانیمدت در زمانی که بیمار مبتلا به زوال عقل بود نادیده میگرفتند و درمانهای طولانیمدت ناخواسته را برای بیماران بدون زوال عقل انتخاب میکردند. سوم، در سناریوهایی که خواستههای بیمار نامشخص بود، پاسخدهندگان به احتمال بیشتری درمانهایی را انتخاب میکردند که با ترجیحات خودشان مطابقت داشت.
این یافتهها بر نیاز به بهبود فرآیندهای ارتباطی و تصمیمگیری برای بیماران مبتلا به اختلال شناختی تاکید میکند و اهمیت انتخاب یک تصمیمگیرنده جایگزین با اولویتهای درمانی مشابه را برجسته میکند.
مقاله کامل را می توانید در اینجا پیدا کنید.